اشعاری ازجنس نیایش اشعاری ازجنس نیایش
وبسایت رسمی سلطان صدا09176234226شمارهٔ مدیر_خوانندهٔ هرمزگانی09176097371
تاريخ : سه شنبه 18 خرداد 1395
نويسنده : مرتضی میرزایی

(ماه استغفار)

سلامم بر تو ای ماه شریف و ماه بی همتا
درودم بر تو ای ماه عزیز خالق یکتا

سلامم بر تو ای ماه دعا ای ماه آمرزش
درودم بر تو ای ماه ثنا ای ماه آمرزش

سلامم بر تو ای ماه ورع ای ماه استغفار
درودم بر تو ای ماه نماز و ماه استغفار

سلامم بر تو ای ماه فضیلت ماه آزادی
درودم بر تو ای ماه عزیمت ای مه شادی

سلام بر تو ای ماه هدایت ای مه ایمان
درودم برتو ای ماه عنایت ای مه سبحان

سلامم بر تو ای ماه تلاوت ای مه فرقان
درودم بر تو ماه شهادت ای مه قرآن

سلامم بر تو ای ماه مبارک ماه وعظ و پند
درودم بر تو ای ماه سالک ای مه پیوند

سلامم بر تو ای ماه ولایت ای مه والا
درودم بر تو ای ماه سعادت ای مه رعنا

 

 

(آب توبه)

سحر بخیز تجدید وضو کن
به آب توبه خود را شستشو کن

اگر خواهی شوی پاک از پلیدی
به درگاه خدای خویش رو کن

به شکر نعمتش تا می توانی
لبت را آشنا با ذکر او کن

در رحمت به رویت کرده حق باز
به او رو آور و دفع عدو کن

گدای درگه حق شو به عالم
گدایی گر کنی با آبرو کن

هرآنچه درد دل داری به عالم
سحر با حقتعالی گفتگو کن

اگر خواهی تو فیض از محضرحق
از او توفیق طاعت آرزو کن

 

 

(گناه)

با سنگ هر گناه پرم را شكسته ام
آه اي خدا ، خودم كمرم را شكسته ام

نه راه پيش مانده برايم نه راه پس
پلهاي امن پشت سرم را شكسته ام

من دانه دانه اشك خودم را فروختم
نرخ طلايي گهرم را شكسته ام

ديگر مرا نشان خودم هم نمي دهند
آيينه هاي دور و برم را شكسته ام

دنيا شكست خورده تر از من نديده است
حالا به سنگ خورده ، سرم را شكسته ام

آرام كن مرا و در آغوش خود بگير
حالا كه بغض شعله ورم را شكسته ام

راهم بده به باغهاي شجرهاي طيبه
من توبه كرده ام ، تبرم را شكسته ام

حالا ببين كه به غير از گدا شدن
در پيشگاه تو هنرم را شكسته ام

 

 

 (سحر)

سحر هنگامه راز و نياز است 
سحر ميخانه دلدار باز است

سحر جود و كرم بسيار دارد
سحر بوي خوش دلدار دارد

سحر مهماني خاص الهي است 
سحر وقت گذار از روسياهي است

سحر آمد دلم فرياد دارد
كريمي كو كه ما را ياد آرد

كريمي كو كه دست ما بگيرد
گدا را با همه جرمش پذيرد

كريمي كو كه گردد ميزبانم 
كه من مرغ شب بي آشيانم

كريمي غير تو يا رب نباشد
به جز نام توأم بر لب نباشد

بزرگي كن كرم بنما به حالم 
ببين افسرده و بشكسته بالم

بيا جاني بده بر قلب خسته
بنه مرهم بر اين بال شكسته

مرا آماده پرواز بنما
مرا با دلبرم همراز بنما

كرم بر مضطري كن يا الهي
بيا و دلبري كن يا الهي

پناهي بر گدا جز اين حرم نيست
تو كه رسمت به جز لطف و كرم نيست

مرا امشب دگر كن ميهمانت 
مرا ساكن نما در آستانت

مرا ديگر زغير خود جدا كن
خدايا دير شد ما را صدا كن

 

 

 

(دعا) 

آمـده ام بـه درگـهت تـضـرع و دعـا کـنـم

ز سوز دل بخوانمت شور و نوا به پا کنم

 

هزار بار و بيشتر توبه اگر شکسته ام

آمده ام بـار دگـر بـه تـوبـه ام وفـا کـنم

 

يـک شـب اگـر نيامـدم به درگـهت بـهر نياز

کنون به گريه خوانمت به مثل ني، نوا کنم

 

خشم اگر نموده اي ز کرده هاي زشت من

بـه آه و نـالـه آمـدم تـا کـه تـو را رضـا کـنـم

 

فقير و زار و خسته ام حقير و دلشکسته ام

تـو هـم اگـر بـرانيـم، کـجـا روم چـه هـا کـنم

 

 

(گر نگذری از گناهم چه کنم)

يارب ار نگذري از جرم و گناهم چه كنم ؟
ندهي گر به در خويش پناهم ، چه كنم ؟

گر براني و نخواني و كني نوميدم
به كه روي آرم و حاجت ز كه خواهم ، چه كنم ؟

گر ببخشي گنهم ، شرم مرا آب كند
ور نبخشي تو بدين روي سياهم ، چه كنم ؟

نتوانم كنم انكار گنه ، يك ز هزار
كه تو بودي به همه حال گواهم ، چه كنم ؟

بارالها كرمي ، مرحمتي ، امدادي
كاروان رفته و من مانده به راهم ، چه كنم ؟

دوش مي گفت « شفق » بار خدايا كرمي
كه من آشفته دل و نامه سياهم ، چه كنم ؟ 
محمد حسين بهجتي « شفق »

 

 

(کسی مسیر خدا را به من نشان بدهد)

کسی مسیر خدا را به من نشان بدهد
دل سیاه مرا دست آسمان بدهد

درون پیله سر در گمی اسیرم ، آه
کسی برای پریدن به من توان بدهد

 

به دشت خیره شدم تا مگر که قاصدکی

نشانه ای به من از یار مهربان بدهد

 

و کاش رنگ غزلهای نا سروده من

بهار شعر مرا شور ناگهان بدهد

 

هزار بیت به وصفش قصیده میخوانم

اگر که بغض گلوگیر من امان بدهد

 

من از حکایت آشفتگی پرم اما

کجاست او که مرا جرات بیان بدهد ؟

 

همیشه منتظرم تا عزیز خوش خبری

خبر ز آمدن او دوان دوان بدهد

 

چه سرد مرده ام اینجا ، کجاست دستی که

به بند بند وجودم دوباره جان بدهد ؟

 

 

 (آهنگ توكل)

الهي ، حسرتي ديرينه دارم 
غمي سنگين درون سينه دارم

دلم امشب غمي محسوس دارد
هواي عشق « ياقدوس » دارد

ميان پيله هاي غم ، اسيرم
خطا كارم ، گنه كارم ، حقيرم

در اين آشفتگي هاي خيالي
در اين دل بستگي هاي وبالي

در اين فصل خزان نااميدي
در اين زخم زمان نااميدي

فضايي باز و آهنگ توكل 
نمازي تازه با قدقامت گل

هوس دارد دلم عاشق شدن را 
به عشق آشنا لايق شدن را

خدايا از دلم آوار بردار
نگاهم را از اين ديوار بردار

براي من فقط ، يك آشنا هست
كه در دل نام او ، وقت دعا هست !

سيد علي اصغر موسوي « سعا »

 

 


(بشكن دگر اي بغض سنگين)

مي خواهم امشب تا خود فردا بگريم
دور از نگاه ديگران تنها بگريم

بر حال و روز اين دل همرنگ مرداب
اين دل كه دور افتاده از دريا بگريم

چون ني به سوگ اين منِ مرده بنالم
چون شمع ، قدري مردن خود را بگريم

جاري شو اي آه از دل من تا بنالم
بشكن دگر اي بغض سنگين تا بگريم

مي خواهم امشب تا سحر بيدار باشم
بيدار باشم تا سحر ، امّا بگريم . . .

 


(سرمست)

الهي دلي ده كه جاي تو باشد
لساني كه در آن ثناي تو باشد

الهي بده همّتي آنچنانم
كه سعيم وصول لقاي تو باشد

الهي چنانم كن از عشق سرمست 
كه خواب و خورم از براي تو باشد

الهي عطا كن به فكرم تو نوري
كه محصول فكرم دعاي تو باشد

الهي عطا كن مرا گوش و قلبي
كه آن گوش ، پُر از صداي تو باشد

الهي چنان كن كه اين عبد مسكين
براي تو خواهد براي تو باشد

الهي عطا كن بر اين بنده چشمي
كه بينايي اش از ضياي تو باشد

الهي چنانم كن از فضل و رحمت 
كه دائم سرم را هواي تو باشد

الهي چنانم كن از عيب خالي
كه هستيم محو و فناي تو باشد

الهي مرا حفظ كن از مهالك
كه هركار كردم رضاي تو باشد

الهي ندانم چه بخشي كسي را
كه هم عاشق و هم گداي تو باشد

الهي بر اين بنده خود دلي ده 
كه مستغني از ماسِواي تو باشد

الهي به طوطي عطا كن بياني
كه نطقش كليد عطاي تو باشد
« طوطي »

 


(يا رب مرا ببخش)

يا رب مرا به سلسله انبيا ببخش * * * بر شاه اوليا ، علي مرتضي ببخش

يا رب گناه من بود از كوهها فزون * * * جرم مرا به فاطمه ، خير النسا ببخش

هر كار كرده ام ، همه بد بوده و غلط * * * يا رب مرا تو بر حسن مجتبي ببخش

يا رب اگر كه جود و سخايي نكرده ام * * * ما را تو بر سخاوت اهل سخا ببخش

يا رب مرابه رحمت بي منتها ببخش * * * يعني به ساحت حرم كبريا ببخش

يا رب گناهكار و ذليل و محقرم * * * عصيان من به شوكت عز و علا ببخش

يا رب تو را به جاه و جلالت دهم قسم * * * جرم گذشته عفو كن و ماجرا ببخش

يا رب مرا ببخش به اهل صلات و صوم * * * يعني به نور صفوت اهل صفا ببخش

يا رب تو را به نور جمالت دهم قسم * * * كز ظلمتم رهان و به نور هداببخش

يا رب به نور ظلمت خاصان درگهت * * * اين بنده را به ختم همه انبيا ببخش

يا رب از اين معاصي بسيار بي شمار * * * مستوجب عقوبتم اما مرا ببخش

يا رب ! گناه اهل جهان را به ما ببخش * * * ما را سپس به رحمت بي منتها ببخش

هر چند ما نه ايم سزاوار رحمتت * * * ما را بدانچه نيست سزاوار ما ببخش

گفتي كه مستجاب كنم گر دعا كني * * * توفيق هم عطا كن و حال دعا ببخش

بگذر از آن گناه كه سدّ ره دعاست * * * هم بر دعاي ما اثري بر ملا ببخش

قصد از دعا ، اجابت امر است ، ورنه من * * * خود كيستم كه با تو بگويم خطا ببخش

ما را شبي به باغ پراز نرگس فلك * * * يعني : بدين كواكب نرگس نما ، ببخش

تا بشكفد به گلشن دلها گل اميد * * * ما را به فيض لطف نسيم صبا ببخش 

 

 

منبع از alimahdiyar .blogfa.com




|
امتياز مطلب : 0
|
تعداد امتيازدهندگان : 0
|
مجموع امتياز : 0
موضوعات مرتبط: اشعاری ازجنس نیایش , ,
برچسب‌ها: شعرهایی از جنس نیایش ,
مطالب مرتبط با اين پست
مي توانيد ديدگاه خود را بنويسيد


نام
آدرس ایمیل
وب سایت/بلاگ
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

آپلود عکس دلخواه:








آخرين مطالب
1111111111 11111111111
سلام
سلام

سلطان هستم از اینکه قدم بر دیده ما نهادید از شما کمال تشکر را دارم.

ارسال پیامک به سلطان
باتشکر از بازدیدشما،با ما در شبکه های اجنمایی نیز همراه شوید

/
وبسایت رسمی سلطان صدا،خوانندهٔ بندرعباسی /مرتضی میرزائی

بستن عکس